۱۳۸۸ فروردین ۱۹, چهارشنبه

نصیحتی از امام خمینی (ره)

حبيبا لختى از خواب گران برخيز، و راه و رسم عاشقان درگاه را برگير، و دست و رويى از اين عالم ظلمت و کدورت و شيطانيّت شستشو کن، و پا به کوى دوستان نه، بلکه به سوى کوى دوست حرکتى کن.
عزيزا اين چند روز مهلت الهى عن قريب به سر آيد، و ما را - خواهى نخواهى - خواهند از اين دنيا برد، پس اگر با اختيار بر وى روح و ريحان است و کرامات خدا، و اگر با زور و سختى ببرند، نزع است و صعق است و فشار است و ظلمت و کدورت.
مثل ما در اين دنيا، مثل درختى است که ريشه به زمين بند نموده، هر چه نورس باشد، زودتر و سهلتر ريشه آن بيرون آيد. و في المثل اگر درخت احساس درد و سختى مى‏کرد، هر چه ريشه آن کمتر و سست‏تر بود، درد و سختى کمتر بود. نو نهالى را که تازه پنجه به زمين بند کرده، با زور کمى تمام ريشه‏اش بى‏زحمت و فشار بيرون آيد، ولى چون سالها بر آن گذشت، و ريشه‏هاى آن در اعماق زمين فرو رفت، و ريشه‏هاى اصلى و فرعى آن در باطن ارض پنجه افکند و محکم شد، در بيرون آوردن آن محتاج به تيشه و تبر شوند تا ريشه‏هاى او را قطع کنند و درهم شکنند. اکنون اگر درخت، احساس درد مى‏کرد در اين کندن، بين اين دو چقدر فرق بود ريشه حبّ دنيا و نفس - که به منزله ريشه اصلى است - و فروع آنها از حرص و طمع و حبّ زن و فرزند و مال و جاه و امثال آن تا در نفس، نورس و نو نهال است، اگر انسان را بخواهند از آنها جدا کنند و ببرند، زحمتى ندارد، نه فشار عمّال موت و ملائکه اللّه را لازم دارد و نه فشار بر روح و روان انسانى واقع شود.
و اگر خداى نخواسته ريشه‏هاى آن در عالم طبيعت و دنيا محکم شد و پهن گرديد و بسط پيدا کرد، بسط آن چون بسط ريشه درخت نيست، بلکه در تمام عالم طبيعت ريشه مى‏دواند.
درخت هر چه بزرگ شود، چند مترى بيشتر از زمين را فرا نگيرد و ريشه ندواند، ولى درخت حبّ دنيا به تمام پهنا در عالم طبيعت - در ظاهر و باطن - ريشه افکند و تمام عالم را در تحت حيازت بيرون آورده، و لهذا از بن کندن اين درخت را، به سلامت ممکن نيست. انسان با اين محبت در خطرى عظيم است، ممکن است وقت معاينه عالم غيب که بقايايى از حيات ملکى نيز باقى است، چون کشف حجاب ملکوت تا اندازه‏اى شود، انسان ببيند که براى او در آن عالم چه تهيه شده و او را از محبوبش - حق تعالى - و مأمورين او جدا کنند، و به درکات و ظلمات آن عالم کشانند. انسان با بغض و عداوت حق تعالى و مأمورين او از ملائکه عمّاله از دنيا خارج شود، و معلوم است حال چنين شخصى، چه خواهد بود.
و در روايت کافى شريف اشاره به اين معنى فرموده، راوى حديث گويد: از حضرت صادق سؤال کردم که کسى که دوست داشته باشد لقاء خدا را، خداوند ملاقات او را دوست دارد، و کسى که خشمناک باشد از ملاقات خدا، خداوند خشمناک است، از ملاقات او؟ فرمود: «آرى». گفت، گفتم: به خدا قسم که ما کراهت داريم از مردن. فرمود: «چنين نيست که گمان کردى، همانا اين وقت معاينه است. وقتى که ببيند آنچه را دوست دارد، چيزى محبوبتر پيش او از ورود به خدا نيست، و خدا دوست دارد ملاقات او را و او نيز دوست دارد ملاقات خدا را در اين هنگام. و چون ديد آنچه را که کراهت دارد، هيچ چيز مبغوضتر نيست پيش او از ملاقات خدا، خداى تعالى هم خشمناک است از ملاقات او.» انتهى.
معلوم مى‏شود که قبل از خروج از اين عالم، انسان بعضى از مقامات و درجات و درکات خود را معاينه کند، و يا با سعادت تمام که صورت کمال آن حبّ خداوندگار است، و يا با شقاوت کامل که باطن آن بغض حق است، از دنيا خارج شود. و در اخبار و آثار و مکاشفات بزرگان اين معنى بسيار مذکور است.
انسان اگر احتمال هم بدهد که حبّ دنيا موجب چنين مفسده‏اى است و منتهى به سوء عاقبت شود، بايد لحظه [اى‏] آرام نگيرد تا اين حبّ را از دل ريشه کن کند، و البته با رياضات علمى و عملى ممکن است انسان موفق به اين مقصد شود.
آرى در ابتدا امر، ورود در هر يک از مقامات عارفين و قطع هر مرحله از مراحل سلوک مشکل به نظر آيد. شيطان و نفس نيز به اين معنى کمک کند که انسان را نگذارد وارد سلوک شود، ولى پس از ورود کم کم راه سهل و طريق آسان شود، هر قدمى که در راه حق و آخرت، انسان بردارد، براى قدم ديگر، نور هدايت الهى راه را روشن کند و سلوک را سهل و آسان فرمايد.
شرح‏حديث‏جنودعقل‏وجهل ص : 273

۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

اربعین حسینی از دیدگاه المراقبات

اربعين امام حسين عليه السّلام در اين ماه و دفن سر شريف آن حضرت نيز احتمالا در همين روز است. سيد در کتاب اقبال مى‏گويد: «قرآن بزرگ گواهى به برگرداندن سر مقدس مولاى ما حسين - که درود خدا بر او باد - به جسد او مى‏دهد آن جا که مى‏فرمايد: و گمان مبريد کسانى که در راه خدا کشته شده‏اند مرده‏اند، بلکه آنها در پيشگاه پروردگار خود زنده بوده و (از جانب خدا) روزى مى‏خورند.«» و اين آيه گواهى مى‏دهد که او از همان زمانى که شهيد شد در کنار پروردگار روزى مى‏خورده است. (و از اين مطلب استفاده مى‏شود که پيکر او بدون سر نبوده است) که باين ترتيب ترديدى باقى نمى‏ماند که سر آن حضرت از زمان شهادت به بدن او متصل شده است. و اين بى‏ادبى است که از خداوند سؤال کنيم که آن حضرت عليه السّلام بعد از شهادت چگونه زنده شد و چگونه بعد از جدا شدن سر شريف، دوباره سر به جسد ملحق شد. زيرا لازم نيست خداوند بنده را از چگونگى کارهاى خود آگاه نمايد. و اين پرسش نادانى بنده را مى‏رساند. زيرا از چيزى مى‏پرسد که بنده مکلّف به آگاهى از آن نشده است. و انسان فقط وظيفه دارد سخنان قرآن را در مورد او تصديق کند نه بيشتر».
ظاهر گفتار آقا و سرمشق ما قدّس سرّه اين است که گويا از ظاهر آيه کريمه اين را فهميده، که زندگى کشته شدگان در راه خدا، که در اين آيه به آن اشاره شده است، با کامل بودن اين بدن ملازمه دارد و به همين جهت چنين سخنانى فرموده است در حالى که اين سخنان همانگونه که مى‏بينى نادرست است و شايد اين ملازمه بين زندگى و تمام بودن اين بدن را از غير آيه شريفه و از دلايلى که بدست ما نرسيده، فهميده است. يا شايد ما منظور او را نفهميده‏ايم. و نيز مقصود او از اين سخن که سؤال بنده از خداوند در مورد چگونگى کارهايش بى‏ادبى است، معلوم نيست. زيرا اين گونه سؤالات در ميان دانشمندان معمولى بوده و خيلى به آن تمايل دارند و با اين پرسشها دانش خود را افزايش مى‏دهند. و شايد منظور او چيزى غير از ظاهر کلامش باشد که ما نمى‏دانيم. بهر صورت بر مرد مراقبت واجب است روز اربعين را روز اندوه خود دانسته و تلاش نمايد حتى براى يک بار در عمر کنار مزارش او را زيارت نمايد. زيرا روايت شده است: «شيعه يا مؤمن پنج علامت دارد: پنجاه و يک (رکعت) نماز (در شبانه روز)، زيارت اربعين، انگشتر به دست راست نمودن، پيشانى را در سجده بر خاک گذاشتن و بلند گفتن‏بسم اللّه الرحمن الرحيم.»و اگر آمدن به کنار قبر شريف امکان نداشت از هر مکانى که باشد مى‏تواند او را زيارت نمايد. بعد از ديدن اين روايت بايد خود را مقيد به عمل به آن نموده و عمل به آن را براى خود چيزى بيش از مستحب بداند بگونه‏اى که تا جايى که لازم نيست هيچگاه انگشتر به دست چپ نکند. و به حرف کسانى که مى‏گويند: اگر در دست راست انگشتر داشتى مى‏توانى در دست چپ نيز انگشتر داشته باشى، نبايد اعتنا کند گرچه از علما باشد. زيرا رواياتى داريم - بخصوص رواياتى که در مستدرک الوسائل فاضل نورى قدّس سرّه آمده - که از آنها برمى‏آيد، رواياتى که انگشتر نمودن در دست چپ را جايز مى‏داند، در مقام تقيه بوده است، گرچه اين روايات از اشخاص معتبر به دست ما رسيده باشد. در پايان روز اربعين نيز مانند ساير روزهاى مهم از خداوند بخواهد حال و عمل او را اصلاح نموده و به حامى آن روز که از معصومين عليهم السّلام مى‏باشد توسل جويد